مقدمه
امروزه اکثر جوامع در حال اعمال اصلاحات آموزشی هستند، چرا که نیاز به خودمطالعهگری و خودانگیزی دانشجویان در دنیای پرتحول کنونی که به یک دنیای دانشمدار تبدیل شده است، ضروری است. تولید فزاینده دانش، اطلاعات و پیشرفت تکنولوژی سبب شده که عمر دانش بسیار کوتاه باشد. همچنین پیچیدگی زندگی امروز و بروز مسایل پیشبینینشده فراوان بهخصوص در زمینههای پرستاری، نیاز وافر دانشجویان به یادگیری مادامالعمر و اتخاذ تدابیر فیالبداهه را ضروری میکند. لذا بهمنظور چیرهشدن بر این شرایط، بهجای انتقال مجموعهای از اطلاعات به دانشجویان، باید آنها را تبدیل به فراگیران خودراهبر نمود که در یادگیری، مستقل و خودمختار و در زمینه علم و دانش، بهروز باشند. خودراهبری در یادگیری دانشجویان موجب میشود که آنها حتی پس از خروج از نظام آموزشی رسمی نیز دانش و صلاحیتهای خود را بهروز کنند.
مفهوم یادگیری خودراهبر از آموزش بزرگسالان نشات گرفته و نظریههای یادگیری خودراهبر که بر تجربه فراگیر تمرکز کرده، از تحقیقات جان دیویی منشا گرفته است [1]. در سال 2001 برای اولین بار، مقیاس آمادگی خودراهبر در یادگیری، در مجله آموزش پرستاری منتشر شد [2]. ناولز یادگیری خودراهبر را فرآیندی میداند که در آن، فراگیران با کمک یا به ابتکار خود، نیازهای یادگیریشان را تشخیص داده، ضمن تعیین اهداف یادگیری و شناسایی منابع انسانی و سایر منابع لازم برای یادگیری، راهبردهای مناسب برای یادگیری را انتخاب مکنند و در نهایت پیامدهای آن را مورد ارزشیابی قرار میدهند [3]. بهبیانی دیگر، بهعنوان فرآیندی فعال و ساختاری، پردازشی است که با آن یادگیرنده اهداف فعالیتهای یادگیری، شناخت، انگیزه و رفتار خود را تنظیم میکند [4]. دانشجویان در این فرآیند، به گسترش تواناییهایشان در ارزیابی کمبودهای دانش خود تشویق میشوند و سپس با جستجو در منابع مرتبط به کمبودهای دانش خود رسیدگی میکنند [5]. چهارچوب اصلی نظریه یادگیری خودراهبر بر این اساس استوار است که یادگیرنده چگونه از نظر باورهای فراشناختی، انگیزشی و رفتارهای یادگیری خود را سازماندهی میکند [6]. یادگیرندگان خودراهبر افرادی فعال و خودجوش هستند، یادگیری آنها هدفمند و معندار است و با توجه به انگیزه بالا، یادگیری ایشان پایداری و تداوم خواهد داشت. این نوع یادگیری شامل سه مولفه خودمدیریتی، خودکنترلی و رغبت به یادگیری است [7]:
خودکنترلی: توانایی یادگیرنده برای کنترل علایق، نگرشها و تلاشها در جهت انجام یک تکلیف یا میل به یک هدف است. اساس خودکنترلی، توانایی یادگیرنده برای درک صلاحیتهای لازم برای یک تکلیف یا هدف و سپس نظارت بر تلاشهایش و تنظیم آنها است و نیز درگیری فعال دانشآموز در تلاشهای یادگیری فردی، رفتاری، انگیزشی و شناختی خود، بهمنظور کسب اهداف تحصیلی است [8]. دیگر یافتهها نشان مدهد که خودکنترلی به موفقیتهای تحصیلی منجر میشود [9، 10].
خودمدیریتی: بهعنوان فرآیند جهتدهی شخصی تمایلات، رفتار و شناخت افراد به سمت برآوردهکردن وظایف یا اهداف تعریف میشود و یادگیرندگان را برای کنترل و مدیریت موقعیتهایی که باعث دستیابی آنها به اهدافشان میشود، درگیر میکند [11]. نتایج پژوهشها نشان میدهد که عوامل اجتماعی مانند کیفیت ضعیف روابط فردی و خانوادگی، خودمدیریتی افراد را با مشکلات جدی مواجه میسازد [12].
رغبت به یادگیری: کنجکاوی و ایجاد انگیزه در فرد بهمنظور مطالعه و بررسی یک موضوع که بیشتر به فرآیندهای شناختی و محتوایی میپردازد. انگیزه یادگیرندگان خودراهبر بهمنظور کسب دانش، بسیار قوی است [1]. متغیرهای انگیزه تحصیلی، قومیت، احساس تنیدگی برای پیشرفت و مفهوم خود، پیشبینهای مناسبی برای پیشرفت تحصیلی دانشآموزان هستند [13]. همچنین ظرفیت یادگیری در افراد به عوامل گوناگونی از جمله هوش و شدت رغبت برای یادگیری بستگی دارد و پذیرش تغییرات اجتماعی، شرکت فعال در یادگیری، قبول مسئولیتهای فردی، اجتماعی و اعمال مدیریت صحیح بهمیزان زیادی بستگی به انگیزش و رغبتی دارد که در انسان بروز میکند [14].
در محیطهای دانشگاهی که از لحاظ بافت قومی و مذهبی از تنوع بسیاری برخوردار هستند، هوش فرهنگی باعث افزایش سازگاری دانشجویان شده، عملکرد تحصیلی و یادگیری آنان را تحت تاثیر قرار میدهد [15]. در این رابطه پژوهشگران باورها، ارزشها، هنجارها و تجارب فرهنگی را راهنمای چگونگی تعامل افراد با یکدیگر دانستهاند [16]. نتیجه مطالعاتی که در سالهای اخیر روی فرهنگ و سازگاری انسانها با مبانی فرهنگی متفاوت انجام شده است، نشان میدهد که بعضی اشخاص دارای قابلیتهایی هستند که میتوانند بهنحو موثرتری با فرهنگ خود و فرهنگهای دیگر سازگار شده، تنوعات فرهنگی را مورد پذیرش قرار دهند. بر این اساس، مفهوم هوش فرهنگی وارد عرصه تحلیل رفتار و توجیه سازگاری مورد نظر شد [17]. هوش فرهنگی برای نخستین بار توسط ایرلی و آنگ از محققان مدرسه کسب و کار لندن مطرح شد. این دو، هوش فرهنگی را قابلیت یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارایه پاسخهای رفتاری صحیح به این الگوها تعریف کردهاند. آنها معتقد بودند هوش فرهنگی یک قابلیت فردی برای درک، تفسیر و اقدام اثربخش در موقعیتهایی است که از تنوع فرهنگی برخوردارند و با آن دسته از مفاهیم مرتبط با هوش سازگار است که هوش را بیشتر یک توانایی شناختی میدانند. مطابق با این تعریف، در واقع هوش فرهنگی با تمرکز بر قابلیتهای خاصی که برای روابط شخصی باکیفیت و اثربخش در شرایط فرهنگی مختلف لازم است، بر جنبهای دیگر از هوش شناختی تمرکز دارد [18]. بهبیانی دیگر، هوش فرهنگی، توانایی فرد در راستای سازگاری موفقیتآمیز با محیطهای فرهنگی جدید است که معمولاً با بافت فرهنگی خود فرد ناآشناست. براساس این تعریف، هوش فرهنگی هوشی متفاوت از هوش اجتماعی و عاطفی است. افراد زیادی با داشتن هوش بالا و مهارتهای اجتماعی مناسب در تعاملات بینالمللی شکست میخورند که علت اصلی آن پایینبودن هوش فرهنگی است [19]. آنگ، هوش فرهنگی را یک سازه چندبُعدی متراکم و ابعاد آن را جنبههای مختلف یک قابلیت کلی توصیف کرده است [20]. بهاعتقاد آنگ و اینکپن، هوش فرهنگی شامل چهار عامل ِراهبردی هوش فرهنگی فراشناختی یا راهبرد، هوش فرهنگی شناختی یا دانش، هوش فرهنگی انگیزشی و هوش فرهنگی رفتاری است [21].
این نوع هوش تمایلی در فرد بهوجود میآورد که همواره اطلاعاتش را برای دستیابی به راهبردهایی برای برخورد با کار، زندگی و تعامل با موقعیت جدید فرهنگی فرا خواند. بر این اساس، توانایی افراد با هوش فرهنگی مختلف برای رشد شخصی از طریق تداوم در یادگیری، شناخت بهتر میراث فرهنگی، ارزشهای گوناگون و ادراک متفاوت است [20]. افرادی با هوش فرهنگی پایین ممکن است قادر به ارتباط با دیگران از همان فرهنگ یا فرهنگهای دیگر نباشند و در نتیجه، در زندگی و کسب و کارشان دچار مشکل شوند. در مقابل، افرادی با هوش فرهنگی بالا قادر به تفسیر رفتار دیگران و حتی در صورت نیاز، انطباق با رفتار دیگران هستند. این افراد حصارهای فرهنگی را درک کرده، میدانند که همین حصارها میتوانند رفتار ما و دیگران را چارچوببندی کنند. لذا با توجه به اطلاعات موجود یک چارچوب شناختی مشترک تدوین میکنند، حتی اگر این چارچوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلی نداشته باشد. تدوین چنین چارچوبی تنها از عهده کسانی بر میآید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند [18]. به همین دلیل، فردی که دارای هوش فرهنگی بالاست توانایی یادگیری در محیط فرهنگی جدید را دارد و از رویارویی با فرهنگهای جدید لذت میبرد [22]. نتایج پژوهشها نشاندهنده رابطه معنداری بین هوش فرهنگی و یادگیری است [23]. برخورداری از هوش فرهنگی بالا، پیشبین قابل توجهی برای یادگیری در افراد بهشمار میآید [24]. یافتههای پژوهشی دیگر نشان دادهاند که هوش فرهنگی موجب میشود که افراد در مورد اعمال خود، مدیریت کنند و با دستیابی به اهداف، احساس شایستگی را در خود بپرورانند [25]. همچنین بین هوش و خودمدیریتی [26] و هوش فرهنگی با خودمدیریتی رابطه مثبت و معنداری وجود دارد [27]. چانلین و همکاران [28] نیز در پژوهش خود با عنوان اثر هوش فرهنگی بر خودمدیریتی تاکید دارند که هوش یکی از موارد مهم در سازگاری فردی و خودمدیریتی افراد بهشمار میرود. در حالی که یافتههای پژوهش احمدیان نشان میدهد که رابطه معنیداری میان ویژگیهای شخصیتی و مشخصات فردی با خودمدیریتی و نیز رابطهای میان مشخصات فردی و ویژگیهای شخصیتی با هوش فرهنگی وجود ندارد [27]. پژوهشگران دیگر نیز در نتایج پژوهش خود به اهمیت انگیزه و فراشناخت در امر یادگیری در افراد تاکید داشتند [29، 30]. قطعاً هر قدر دانشآموزان در مورد راهبردهای یادگیری موثر و محدودیتهای تواناییهای یادگیری و حافظه خود بیشتر بدانند (یعنی هر قدر خودآگاهی فراشناختی آنان بیشتر باشد)، به همان میزان یادگیری و پیشرفت آنها در امر تحصیل نیز بیشتر خواهد بود [31].
با توجه به مطالب فوق و اهمیت مبحث، هدف این پژوهش بررس تاثیر هوش فرهنگی بر یادگیری خودراهبر و مولفههایش در دانشجویان بود.
ابزار و روشها
پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش جمعآوری دادهها، علّی- مقایسهای است که در سال 1394 انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان دختر رشته پرستاری مقطع کارشناسی شهر قم بودند. برای تعیین حجم نمونه بهروش خوشهای تصادفی، از بین دانشگاههای قم، یک دانشگاه انتخاب شد و بر طبق جدول مورگان، نمونهای 86نفره از دانشجویان دختر پرستاری انتخاب شدند.
ابزار سنجش، پرسشنامهای بود که روایی صوری و محتوایی آن مورد تایید اساتید و پژوهشگران قبلی بود و پایایی آن نیز تایید شده بود. هر پرسشنامه دارای دو بخش بود؛ بخش اول شامل سئوالاتی در مورد سن، جنس، مقطع، ترم و رشته تحصیلی و بخش دوم سئوالات مربوط به متغیر مورد نظر بود.
برای سنجش هوش فرهنگی از پرسشنامه هوش فرهنگی استفاده شد. این مقیاس مشتمل بر 20 سئوال است که توسط آنگ و همکاران در سال 2004 طراحی شده است. این پرسشنامه توانایی شرکتکنندگان در برقراری ارتباط بهتر در فرهنگهای مختلف را میسنجد و دارای چهار عامل است که شامل راهبرد یا فراشناخت، شناخت یا دانش، انگیزشی و رفتاری هستند. در مطالعه آنگ، میزان پایایی فراشناخت 70/0، شناخت 86/0، انگیزشی 76/0 و رفتاری 83/0 است [18]. این پرسشنامه در سال 1389 روی دانشجویان پیام نور اجرا شد. در این تحقیق آلفای کرونباخ پرسشنامه 85/0 بهدست آمد و نتایج حاصل از بازآزمایی بهفاصله 15 روز بیانگر همبستگی 79/0 بود. میزان پایایی این مقیاس در تحقیق کمالیان و همکاران، 82/0 بهدست آمد [32]. نتایج حاصل از تحلیل عاملی با چرخش واریماکس نیز چهار عامل مجزا با تعداد عبارات ذکرشده در بالا را تایید کرد. همچنین در تحقیقات دیگر روایی آن با ارجاع به نظر متخصصان و کارشناسان بهروش صوری و تحلیل عامل تاییدی تعیین شد [33]. ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه در این تحقیق برابر با 89/0 بود. در نمرهگذاری این مقیاس از طیف پنجگزینهای لیکرت استفاده شده است. به گزینه کاملاً مخالف نمره یک و کاملاً موافق نمره 5 تعلق میگیرد.
آزمون دیگر که مورد استفاده قرار گرفت، پرسشنامه یادگیری خودراهبر فیشر، کینگ و تاگو بود. این پرسشنامه برای سنجش افرادی که بهلحاظ شناختی به تفکر انتزاعی رسیدهاند، ساخته شده است. اصل این ابزار خودسنجی، 52 گویه داشت که با هنجاریابی فیشر و همکاران به 41 گویه کاهش یافت. این پرسشنامه سه عامل خودمدیریتی، رغبت به یادگیری و خودکنترلی را ارزیابی میکند. یافتههای فیشر در استرالیا نشان داد که پایایی کل این مقیاس بهروش آلفای کرونباخ 83/0 است. در پژوهش نادی و همکاران، پایایی بهروش آلفای کرونباخ برای کل آزمون 82/0 بهدست آمده است [34]. ضریب آلفای پرسشنامه در این تحقیق 86/0 بود. روایی این مقیاس با روش سازه با استفاده از تحلیل عاملی مناسب گزارش شد. نمرهگذاری این پرسشنامه براساس مقیاس پنجدرجهای روی طیف لیکرت از کاملاً مخالفم (یک) تا کاملاً موافقم (5) است.
برای جمعآوری دادهها، پس از تهیه ابزار مناسب با روایی و پایایی مطلوب و انجام هماهنگیهای لازم با دانشگاه مورد نظر و کسب مجوز، کار شروع شد. دانشجویان براساس جنس دختر، مقطع کارشناسی و رشته تحصیلی پرستاری، همتاسازی شدند. نمونههای واجد شرایط در مورد پاسخدادن به پرسشنامه توجیه شدند و به آنها تاکید شد که پاسخهای دقیقشان میتواند از نظر کمی و کیفی تاثیر زیادی در نتایج پژوهش داشته باشد. برای رعایت نکات اخلاقی، در مورد پژوهش و اهداف آن بهطور شفاف با کلیه شرکتکنندگان صحبت شد و به آنها اطمینان داده شد که اطلاعات حاصلشده، صرفاً برای انجام پروژه تحقیقاتی است و کلیه اطلاعات نزد محقق محرمانه باقی خواهد ماند. پرسشنامهها پس از توزیع و تکمیل، جمعآوری شدند و با کدگذاری پاسخهای حاصل و واردکردن آنها در رایانه زمینه برای آزمون دادهها فراهم شد.
برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی شامل میانگین و انحرافمعیار و همچنین با توجه به ماهیت پژوهش، از آمار استنباطی استفاده شد. تاثیر هوش فرهنگی بر یادگیری خودراهبر با استفاده از تحلیل واریانس یکراهه (آنوا) و تاثیر هوش فرهنگی بر خودمدیریتی، رغبت به یادگیری و خودکنترلی از طریق تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) مورد آزمون قرار گرفت. بهمنظور مقایسه و یافتن ارتباط بین متغیرها از نرمافزار SPSS 19 استفاده شد. سطح معنداری آماری 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها
میانگین نمره آزمودنیها در پرسشنامه هوش فرهنگی برابر با 74/14±05/69 بود. با توجه به ماهیت پژوهش، افرادی که نمره آنها یک انحراف استاندارد بالا و پایینتر از میانگین بود، حذف شدند و بقیه آزمودنیها در دو گروه دانشجویان با هوش فرهنگی بالا و دانشجویان با هوش فرهنگی پایین طبقهبندی شدند (یعنی نمرات پایینتر از 55 و بالاتر از 83).
در هر سه مولفه یادگیری خودراهبر، میانگین نمرات دانشجویانی که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار بودند، بالاتر از نمرات دانشجویانی بود که هوش فرهنگی پایینی داشتند. نمره کل یادگیری خودراهبر در دو گروه با هوش فرهنگی پایین و هوش فرهنگی بالا نیز موید این نتیجه بود (جدول 1).
تاثیر هوش فرهنگی بر یادگیری خودراهبر معندار گزارش شد؛ بنابراین در یادگیری خودراهبر بین دانشجویان با سطوح مختلف هوش فرهنگی تفاوت معنداری وجود داشت.
همگنی واریانسها در مولفههای یادگیری خودراهبر با استفاده از آزمون لوین مورد بررسی قرار گرفت که طبق نتایج آن، تساوی واریانس خطای متغیر وابسته، در همه مقیاسها برقرار بود. شاخص لاندای ویلکز در هوش فرهنگی، در سطح 01/0 معندار بود. بهعبارت دیگر میتوان ادعا کرد که دست کم در یکی از مولفههای یادگیری خودراهبر بین دانشجویان با هوش فرهنگی بالا و پایین، تفاوت معنداری وجود دارد.
هوش فرهنگی بر دو مولفه خودمدیریتی و همچنین رغبت به یادگیری دانشجویان رشته پرستاری، تاثیر معنداری داشت. بهعبارت دیگر در مولفه خودمدیریتی و رغبت به یادگیری تفاوت معنداری بین دانشجویان با سطوح مختلف هوش فرهنگی وجود داشت. مقایسه میانگینها نشان داد، میانگین دو مولفه خودمدیریتی و رغبت به یادگیری در دانشجویانی که دارای هوش فرهنگی بالایی بودند، بهطور معنداری بالاتر از دانشجویان با هوش فرهنگی پایین بود، ولی تاثیر هوش فرهنگی بر خودکنترلی معندار گزارش نشد.
بحث
در این مطالعه، تاثیر هوش فرهنگی بر یادگیری خودراهبر دانشجویان پرستاری بررسی شد. مقایسه میانگینها نشان داد، میانگین دو مولفه خودمدیریتی و رغبت به یادگیری در دانشجویانی که دارای هوش فرهنگی بالایی هستند، بهطور معنداری بالاتر از دانشجویان با هوش فرهنگی پایین است، اما در متغیر خودکنترلی تفاوت معنداری بین دانشجویان با سطوح مختلف هوش فرهنگی وجود نداشت. بالاترین اندازه اثر مربوط به مولفه خودمدیریتی بود (361/0)؛ یعنی حدود 1/36% واریانس در بهترین ترکیب خطی نمرههای خودمدیریتی، از طریق انتساب به گروهها تبیین میشود و خودمدیریتی دانشجویان تحت تاثیر سطح هوش فرهنگی آنها است. این رقم در مورد مقیاس رغبت به یاگیری به 22% میرسید، در حالی که اندازه اثر خودکنترلی صفر بود. در مورد یادگیری خودراهبر نیز اندازه اثر 7/49% بود.
نتایج نشان داد که هوش فرهنگی بر یادگیری خودراهبر دانشجویان تاثیر معنداری دارد؛ بدین معن که هر چه هوش فرهنگی افراد بالاتر باشد، شناسایی نیازها، تدوین اهداف، ارزیابی پیامدهای یادگیری و جهتدهی به رفتار و تمایلات موثرتری خواهند داشت. از آنجا که این مقایسه تاکنون انجام نگرفته است، این نتایج تا حدی با یافتههای یانچن و همکاران [23] و پترویچ [24] که نشان دادند برخورداری از سطح بالایی از هوش فرهنگی پیشبین قابل توجهی برای یادگیری در افراد بهشمار میآید، همخوانی دارد. در هوش فرهنگی برخی ویژگیها و مشخصات ذاتی و اکتسابی سبب افزایش انگیزه یادگیری میشوند. این ویژگیها خودآگاهی، گشودگی و استواری و سرسختی هستند [35]. براساس نظر اشترنبرگ در مورد هوش؛ هوش شامل ظرفیت یادگیری از تجربه است و دیگر اینکه هوش شامل توان سازگاری با محیط اطراف است. روانشناسان شناختی متخصص در پژوهش هوش نیز بر اهمیت یادگیری از تجربه و سازگاری با محیط تاکید کردهاند [36]. بین سازگاری با محیط و یادگیری در افراد رابطه مثبت و معنداری وجود دارد [37]. بر این اساس، سازگاری با محیط و نوع رفتار افراد در محیطهای مختلف، یادگیری آنها را تحتالشعاع قرار میدهند [38]. تاکید صورتگرفته بر اهمیت یادگیری از تجربه و سازگاری با محیط، هر دو به هوش فرهنگی ارتباط دارند. از طرفی یادگیری با بُعد ذهنی یا شناختی هوش فرهنگی ارتباط دارد، در حالی که بحث سازگاری با محیط، هم به کلیت مفهوم هوش فرهنگی و هم به بُعد رفتاری آن ارتباط پیدا میکند [36]. همچنین سازگاری با محیط شامل آن دسته از پاسخهای فرد است که باعث سازش موثر و هماهنگ وی با موقعیتی میشود که در آن قرار دارد. بنابراین دستیابی به یک حد مطلوب از سازگاری میتواند دستیابی فرد را به خواستهها، آرمانها و اهدافش تسهیل نماید. یکی از اهداف دانشجویان موفقیت تحصیلی است که با خودراهبری در یادگیری میسر میشود.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که هوش فرهنگی بر خودمدیریتی دانشجویان تاثیر معنداری دارد. این یافته با نتایجی که نشان دادند هوش فرهنگی با خودمدیریتی رابطه مثبت و معنداری دارد، همسو است [27، 28]. بدین معنی که افرادی با هوش فرهنگی بالاتر، توانایی کنترل و مدیریت موقعیتهایی که باعث دستیابی آنها به اهدافشان میشود و جهتدهی شخصی تمایلات، رفتار و شناخت افراد به سمت برآوردهکردن وظایف یا اهداف را دارند. در این راستا هوش فرهنگی، نتیجه رشد و پرورش مهارتهای اجتماعی و فردی شخصیت و توانایی برقراری ارتباط با دیگران است و متاثر از خلق و خوی فرد و توان کنترل و جهتدهی تمایلات و تبادل عاطفی سالم و مفید در برقراری ارتباط با دیگران است. بدین ترتیب، فرد در صورت موفقشدن در برقراری ارتباط با دیگران، مورد پذیرش اجتماعی قرار میگیرد. دانشجویانی که تمایل بیشتری به برقراری ارتباط با افراد سایر فرهنگها داشته باشند، این تمایل به تثبیت موقعیت و پذیرششان از سوی جامعه منجر میشود؛ یعنی با افزایش هوش فرهنگی، تعاملات و کارکرد اجتماعی افراد بهبود یافته، زمینه پذیرش اجتماعی فراهم میشود. در حقیقت ناتوانی در مدیریت خود بیشتر به روابط اجتماعی و تعامل با افراد مختلف لطمه میزند. این بدان معنی است که هر چه هوش فرهنگی فرد بالاتر باشد، بهتر میتواند سازوکار، وظیفه، خلاقیت و رفتار خود را کنترل و مدیریت نماید.
دیگر یافته پژوهش نشان داد که هوش فرهنگی بر رغبت به یادگیری دانشجویان رشته پرستاری تاثیر معنداری دارد. ویژگی رغبت به یادگیری این است که دانشجویان با تعیین اهداف مهم، تنظیم اطلاعات در کار و رسیدن به اهداف، به موفقیت در یادگیری دست خواهند یافت. رغبت و آمادگی دانشجو برای یادگیری، یکی از ارکان اساسی یادگیری است که باعث میشود وی کارهای خود را برنامهریزی کند [34]. هوش فرهنگی بهعنوان یک مهارت اجتماعی است که موجب سازگاری فرد میشود. فرد دارای سازگاری اجتماعی، توانایی برنامهریزی برای تمام ساعات خود را دارد. همچنین پذیرش تغییرات اجتماعی، شرکت فعال در یادگیری، قبول مسئولیتهای فردی، اجتماعی و اعمال مدیریت صحیح بهمیزان زیادی بستگی به انگیزش و رغبتی دارد که در فرد بروز میکند. در این حالت دانشجویان با انگیزه، اراده و اعتمادبهنفس و اشتیاق کامل برای تحقق یادگیری تلاش میکنند که این امر موجب عملکرد بهتر تحصیلی و رغبت بیشتر به یادگیری میشود. وقتی رغبت به یادگیری افزایش یابد، در نتیجه میزان پیشرفت تحصیلی دانشآموزان بیشتر شده و آنها نمرههای بالاتری را در آزمونها کسب میکنند، بنابراین موضوعات درسی را با عمق بیشتر و پایداری طولانیتر و حتی در سطح مفیدتر میفهمند. در نتیجه این افراد از نظر فراشناخت و انگیزش، بالاتر از دیگر دانشجویان در دانشگاه عمل کرده و مورد پذیرش اجتماعی قرار میگیرند.
این پژوهش نشان داد که هوش فرهنگی بر خودکنترلی در یادگیری تاثیر معنداری ندارد. هوش فرهنگی بیانگر درک فرد از تشابهات و تفاوتهای فرهنگی و علاقه فرد به آزمودن فرهنگهای دیگر است که شامل رفتار سازگار با فرهنگهای متفاوت است. این رفتار قابلیت فرد برای سازگاری با آن دسته از رفتارهای کلامی و غیرکلامی را که برای فرد با فرهنگهای مختلف مناسب هستند، همچون تغییر سرعت حرفزدن و توانایی تعدیل شوخیها متناسب با موقعیتهای فرهنگی را در بر میگیرد. در حالی که خودکنترلی در یادگیری، معمولاً به مهارت و نگرشهای لازم برای هدایت فرآیند یادگیری شخص اشاره دارد و شامل مهارتهای فراشناختی، راهبردهای یادگیری و جنبههای انگیزشی است و فرآیندی است که فراگیران آن را بهمنظور فعالکردن و حمایت از افکار، رفتار و احساساتشان بهکار میبرند تا به اهداف خود دست یابند و سبب میشود که فرد خود را لایق، خودکارآمد و مستقل تصور کند. بندورا معتقد است که وقتی افراد به کلاسهای بالاتر میروند و رشد شناختی آنها افزایش مییابد، انگیزه عامل مهمی در آموختن میشود و فراگیرانی که خود را باکفایت و لایق میدانند در نتیجه کمتر تحت تاثیر شرایط محیطی قرار میگیرند. انگیزه موجب خودتنظیمی و خودکنترلی در امر یادگیری میشود، بهطوری که اگر دانشجویان احساس کنند که در انتخاب فعالیتهای یادگیریشان محدودیتهای بیرونی وجود دارد یا در فرآیند یادگیری خودشان خودکنترلی نداشته باشند، احتمالاً هیچ وقت یاد نخواهند گرفت [39]. بنابراین میتوان انتظار داشت که هوش فرهنگی افراد بر خودکنترلی آنها اثر معندار نداشته باشد.
در دنیای کنونی که روند جهانیشدن را در پیش گرفته است، امکان برخورد افرادی از فرهنگها، نژادها و مذاهب گوناگون با زمینههای اجتماعی و عقاید و جهانبینیهای متفاوت بسیار افزایش یافته است، بهطوری که امکان پیشرفت و توسعه برای کشورهای مختلف و انواع مبادلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی میان کشورهای گوناگون، نیازمند تعاملات صحیح و سازنده است. در این راستا تقویت و توسعه هوش فرهنگی، در بین افراد مختلف جامعه میتواند یاریدهنده و تسهیلگر توسعه برای هر کشوری باشد. همچنین دانشجویان پرستاری در شغل خود، روزانه با بیمارانی برخورد دارند که دارای زمینههای فرهنگی متفاوت هستند و نداشتن آگاهی و مهارت لازم درباره چگونگی مواجهه موثر با باورها و ارزشهای فرهنگی گوناگون ممکن است عاملی برای برقرارنشدن ارتباط و تعامل لازم بین بیمار و پرستار شود. در این شرایط با توجه به رشد روزافزون دانش و اطلاعات، از دانشجویان انتظار میرود که از راهبردهای جدید یادگیری برخوردار باشند تا بتوانند عملکرد موثری در جامعه داشته، پا به عرصه علمی گذاشته و باعث پیشرفت کشور شوند. بنابراین با توجه به تاثیر هوش فرهنگی بر خودراهبری در یادگیری و اکتسابیبودن بخش قابل توجهی از مهارتها و قابلیتهای این هوش، دانشگاهها باید در برنامههای آموزشی خود، جایگاه ویژهای برای تقویت این هوش در نظر بگیرند و با بهرهگیری از آموزشهای رسمی و غیررسمی در جهت بهبود مهارتهای شناختی و رفتاری دانشجویان گام بردارند. همچنین خودراهبری خصیصه مهم یادگیری در دانشجویان بهویژه دانشجویان رشته پرستاری است که با توجه به حساسیتهای رشته و حرفه، مد نظر قراردادن کارگاههای آموزش خودراهبری در این رشته توصیه میشود.
با توجه به اینکه پژوهش حاضر، محدود به دانشجویان دختر رشته پرستاری بود، پیشنهاد میشود این مطالعه در جوامع آماری دیگر، در هر دو جنس بهتفکیک افراد بومی و غیربومی انجام شده و با مقایسه نتایج آن با مطالعه حاضر، اثر ویژگیهای دیگر در این زمینه مشخص شود.
نتیجهگیری
با افزایش هوش فرهنگی در دانشجویان پرستاری، خودراهبری در یادگیری، خودمدیریتی و رغبت به یادگیری آنها نیز ارتقا مییابد. این امر باعث خواهد شد که دانشجویان بتوانند نیازها و اهداف یادگیری خود را متناسب با دانش موجود تعیین کرده، مسئولیتپذیری، حق انتخاب و آزادی تحت کنترل خود را افزایش دهند. افزایش خودراهبری در یادگیری باعث پیشرفت تحصیلی و در نهایت، تداوم یادگیری همیشگی در دانشجویان میشود.
تشکر و قدردانی: از تمامی کسانی که محقق را در انجام پژوهش حاضر یاری رساندند، سپاسگزاری بهعمل میآید.
تاییدیه اخلاقی: برای رعایت نکات اخلاقی، در مورد پژوهش و اهداف آن بهطور شفاف با کلیه شرکتکنندگان صحبت شد و به آنها اطمینان داده شد که اطلاعات حاصلشده، صرفاً برای انجام پروژه تحقیقاتی است و کلیه اطلاعات نزد محقق محرمانه باقی خواهد ماند.
تعارض منافع: نتاج پژوهش حاضر با منافع هچ سازمان و اُرگانی تعارض ندارد.
منابع مالی: تمام هزینههای پژوهش توسط نویسنده مسئول تامین شده است.
|